۱۳۹۴ خرداد ۱۰, یکشنبه

عماد رام - جان لیلی - آلبوم بهارمن


شعر: آهنگ محلی 

آهنگساز و خواننده: شادروان عماد رام


عماد رام - شاید تو را دیگر نبینم - آلبوم بهارمن

شعر:  

آهنگساز و خواننده: شادروان عماد رام


در کار دل حیران منم ، هر لحظه در طوفان منم

ای نازنینم ، شاید تو را دیگر نبینم ، دیگر نبینم

لیلای بی سامان تویی ، مجنون سرگردان منم

ای نازنینم ، شاید تو را دیگر نبینم ، دیگر نبینم

اکنون که از هستی ، آهی ندارم 

جز دوری از چشمت ، راهی ندارم

هر کس تو را بیند ، افتد به راهت

دارد هزار افسون ، شرم نگاهت

چشمان تو هر لحظه رنگی تازه دارد

عاشق کشی ای نازنین اندازه دارد


گفتم وفا ، گفتی خطا کن

گفتم غمت ، گفتی رها کن

گفتم دلم ، گفتی بسوزد

گفتم خدا ، گفتی صدا کن

گفتم که عمر نازنینم را چه گویی ، گفتی فدا کن 

گفتم که در شب های تاریک جدایی ، گفتی دعا کن 

چشمان تو هر لحظه رنگی تازه دارد

عاشق کشی ای نازنین اندازه دارد


گفتم وفا ، گفتی خطا کن

گفتم غمت ، گفتی رها کن

گفتم دلم ، گفتی بسوزد

گفتم خدا ، گفتی صدا کن

گفتم که عمر نازنینم را چه گویی ، گفتی فدا کن

گفتم که در شب های تاریک جدایی ، گفتی دعا کن

چشمان تو هر لحظه رنگی تازه دارد

عاشق کشی ای نازنین اندازه دارد


در کار دل حیران منم ، هر لحظه در طوفان منم

ای نازنینم ، شاید تو را دیگر نبینم ، دیگر نبینم

لیلای بی سامان تویی ، مجنون سرگردان منم

ای نازنینم ، شاید تو را دیگر نبینم ، دیگر نبینم

اکنون که از هستی ، آهی ندارم 

جز دوری از چشمت ، راهی ندارم

هر کس تو را بیند ، افتد به راهت

دارد هزار افسون ، شرم نگاهت

چشمان تو هر لحظه رنگی تازه دارد

عاشق کشی ای نازنین اندازه دارد


عماد رام - شهادت - آلبوم بهارمن(CD1)

شعر:  

آهنگساز و خواننده: شادروان عماد رام


این جهاد و این رشادتها


این شهیدان این شهادتها


هجرت یاران خسته


در میان خون نشسته


این سرود ما که ایران جان ما 


بی تو نمی ارزد


این صدای ملت ما بود


نه ،این خدای ملت ما بود


 مشت ما آیین و دین ماست


وای


قبله مردان عالم سرزمین ماست


این جهاد و این رشادتها


این شهیدان این شهادتها


هجرت یاران خسته


در میان خون نشسته


این سرود ما که ایران جان ما 


بی تو نمی ارزد






 

عماد رام - نو رسیده - آلبوم بهارمن

شعر:  

آهنگساز و خواننده: شادروان عماد رام


ای عشق نورسیده‌ام

غم من از سخن گذشته

به سوی دیگری برو

که عاشقی زمن گذشته

یادم میار آن بگذشته‌های تلخ

جوانی آتش بگیری کاتش گرفتم در زندگانی

سر بگشا ای غم

که غریبی سر به گریبان می‌گذرد

همچو غباری خانه بدوشی

رو به بیابان می‌گذرد

ای عشق سرکش از من گذشته

دیوانه بازی دریای دردم

ای کوه آتش با من نسازی


عماد رام - سپید و سیاه - آلبوم بهارمن


شعر:  

آهنگساز و خواننده: شادروان عماد رام


دنیا مثل زندونه 

غصه هاش فراوونه

برا هرکه عریونه 

تا ابد زمستونه

با سپید سیاه دو رنگه

با سیاه سپید به جنگه

دل هرکه مهربون شد

سر راش همیشه سنگه

یه دلی میخوام چو آهن

بدون هزار و یه فن

که در این دو روز دنیا

بزنه به دوست و دشمن

اون منم ز غصه چاکه چه کنم

دل من چو چشمه پاکه چه کنم

به زمونه گر نشونی ز صفاست

دل من واسش هلاکه چه کنم


پر و بال کفترا که میرن تو آسمون

شده واز که باز بیان به سراغ لونه شون

همه کس اسیر رنگه 

همه جا غروب تنگه

افقش چرا سیاهه

اگه آسمون قشنگه

توی هر دل شکسته

آرزو جوونه بسته

بوم نا امیدی اما

روی بوم ما نشسته

اون منم ز غصه چاکه چه کنم

دل من چو چشمه پاکه چه کنم

به سرم اگر که مونده هوسی

دل من به زیر خاکه چه کنم


با سپید سیاه دو رنگه

با سیاه سپید به جنگه

دل هرکه مهربون شد

سر راش همیشه سنگه

یه دلی میخوام چو آهن

بدون هزار و یه فن

که در این دو روز دنیا

بزنه به دوست و دشمن

اون منم ز غصه چاکه چه کنم

دل من چو چشمه پاکه چه کنم

به زمونه گر نشونی ز صفاست

دل من واسش هلاکه چه کنم


عماد رام - آزادگی - آلبوم بهارمن


شعر:
آهنگساز و خواننده: شادروان عماد رام
آزادگی را من ندیدم این زمان غیر از کلامی
جز این اگر دیدی به او جانا رسان از ما سلامی
باور مکن در عهد ما یک جو در این دلها صفا
کو همدمی وای از این بی همزبانی
پایان عشق این است اگر خواهم که گردون سررسد
از من به جا نگذارد نام ونشانی
همدرد پروانه منم آتش به دل و دیوانه منم
شب ها تا هنگام سحر تک مشتری میخانه منم
پابوس پیمانه منم تا دهد لب برلبم
درمستی افسانه منم در بی خبری رندانه منم
شب گردی آشفته سری در نیمه شبان مستانه منم
گم کرده جانانه منم آه از این تاب وتبم
آزادگی را من ندیدم این زمان غیر از کلامی
جز این اگر دیدی به او جانا رسان از ما سلامی
باور مکن در عهد ما یک جو در این دلها صفا
کو همدمی وای از این بی همزبانی
پایان عشق این است اگر خواهم که گردون سررسد
از من به جا نگذارد نام ونشانی




عماد رام - در آسمان عشق من - آلبوم بهارمن

شعر: استاد رحیم معيني كرمانشاهي آهنگساز و خواننده: شادروان عماد رام 


در آسمان عشق من نوری نمی تابد چرا؟
یک شب ز رنج زندگی چشمم نمی خوابد چرا؟
من تک درخت صحرای دردم بی برگ و بار افتاده ام
در چشم تنگ دنیا دریغا بی اعتبار افتاده ام
در سایه من هرگز نخفته یک رهگذار خسته ای
چون قطره اشکی گویی ز چشم این روزگار افتاده ام
شمعی که بی پروانه شد باید که خود تنها بسوزد
مجنون دشت بی کسی باید که بی لیلا بسوزد
دل را اگر عشقی رسد باید که با مهرت بسازد
خرمن چو در آتش فتد باید که بی پروا بسوزد
آن شمع بی پروا منم من , مجنون بی لیلامنم من
طوفان عشقی سرکشم
با خرمن آتش گرفته در گوشه صحرا منم من
دودی ندارد آتشم


عماد رام - یارب - آلبوم بهارمن

شعر:  

آهنگساز و خواننده: شادروان عماد رام 


برگشته زمن اگر زمن زمانه

بی عذر و دلیل و بی بهانه


بر ما نظر وفا اگر نیست 

یا رفته محبت از میانه


یا رب یا رب نظر تو برنگردد


 امروز حدیث عاشقی را تصویر حقیقتی را ندارد

این حالت عارفانه ما گر پیر طریقتی ندارد


یا رب یا رب نظر تو برنگردد



 امروز حدیث عاشقی را تصویر حقیقتی را ندارد

این حالت عارفانه ما گر پیر طریقتی ندارد


یا رب یا رب نظر تو برنگردد


برگشتن روزگارشان سهل است


در بزم شبانه حریفان یک ساقی باده هوش اگرنیست

صاحب نظر وفا شناسی در خانه می فروش اگرنیست


یا رب یا رب نظر تو برنگردد

برگشتن روزگار سهل است


عماد رام - بهار من - آلبوم بهارمن

شعر: استاد رحیم معيني كرمانشاهي 

آهنگساز و خواننده: شادروان عماد رام 

دستگاه:شور


چرا تو جلوه ساز این بهار من نمی شوی

چه بوده آن گناه من که یار من نمی شوی

بهار من گذشته شاید

شکوفه ی جمال تو ، شکفته در خیال من

چرا نمی کنی نظر ، به زردی جمال من

بهار من گذشته شاید

تو را چه حاجت نشانه من

تویی که پا نمی نهی به خانه من

چه بهتر آن که نشنوی ترانه من

نه قاصدی که از من آرد ، گهی به سوی تو سلامی

نه رهگذاری از تو آرد ، گهی برای من پیامی

بهار من گذشته شاید

غمت چو کوهی به شانه ی من

ولی تو بی غم از غم شبانه ی من

چو نشنوی فغان عاشقانه ی من

خدا تو را از من نگیرد ، ندیدم از تو گر چه خیری


عماد رام - در این دنیا - آلبوم بهارمن


شعر: استاد رحیم معيني كرمانشاهي
آهنگساز و خواننده: شادروان عماد رام
در این دنیا تک و تنها شدم من
گیاهی در دل صحرا شدم من
چو مجنونی که از مردم گریزد
شتابان در پی لیلا شدم من
چه بی اثر می خندم
چه بی ثمر می گریم
به ناکامی چرا رسوا شدم من
چرا عاشق چرا شیدا شدم من
من آن دیر آشنا را می شناسم
من آن شیرین ادا را می شناسم
من آن زود آشنا را می شناسم
محبت بین ما کار خدا بود
از اینجا من خدا را می شناسم
چه بی اثر می خندم
چه بی ثمر می گریم
به ناکامی چرا رسوا شدم من
چرا عاشق چرا شیدا شدم من
خوش آن روزی
که این دنیا سر آید
قیامت با قیام محشر آید
بگیرم دامن عدل الهی
بپرسم کام عاشق کی بر آید
چه بی اثر می خندم
چه بی ثمر می گریم
به ناکامی چرا رسوا شدم من
چرا عاشق چرا شیدا شدم من


۱۳۹۴ خرداد ۹, شنبه

پوران - میگردم دور دنیا - آلبوم ملا ممد جان

آهنگ و تنظیم:انوشیروان روحانی


اگه تا اونور دنیا که بری

من تو رو یه روزی پیدا میکنم

اگه صد تا دیو تو رو طلسم کنن

من میام طلسمتو وا میکنم

اگه صد تا دیو تو رو طلسم کنن

من میام طلسمتو وا میکنم

میام دره به دره

میام صحرا به صحرا

میام خونه به خونه

میگردم دور دنیا

میرم به قله قاف

میرم به شهر آفتاب

میرم پرسون و پرسون

تو کوچه های مهتاب


اگه زیر آب بری ماهی بشی

ماهیگیر میشم میام میگیرمت

اگه مثل ماه به زیر ابر بری

ابرا رو پس میزنم می بینمت

مثل شب دنبال روز

دربدر دنبالتم

اگه خوابم یا بیدار

هرجا با خیالتم

میام دره به دره

میام صحرا به صحرا

میام خونه به خونه

میگردم دور دنیا

میرم به قله قاف

میرم به شهر آفتاب

میرم پرسون و پرسون

تو کوچه های مهتاب


اگه تا اونور دنیا که بری

من تو رو یه روزی پیدا میکنم

اگه صد تا دیو تو رو طلسم کنن

من میام طلسمتو وا میکنم

اگه صد تا دیو تو رو طلسم کنن

من میام طلسمتو وا میکنم

میام دره به دره

میام صحرا به صحرا

میام خونه به خونه

میگردم دور دنیا

میرم به قله قاف

میرم به شهر آفتاب

میرم پرسون و پرسون

تو کوچه های مهتاب


پوران - زندگی آی زندگی - آلبوم ملا ممد جان

آهنگ و تنظیم:انوشیروان روحانی
چشمای من میل به گریه داره
میخواد بباره
دل نمیدونی که چه حالی داره
چه حالی داره
غصه بجز گریه دوا نداره
خدا نداره
هر چی تو دنیا غمه مال منه
روزی هزاربار دل من میشکنه
دل دیگه اون طاقتا رو نداره
خدا نداره
پشت سر هم داره بد میاره
خدا میاره
از در و دیوار واسه دل میباره
خدا میباره
زندگی آی زندگی خسته ام
گوشهء زندون غم دست و پا بسته ام
زندگی آی زندگی خسته ام
گوشهء زندون غم دست و پا بسته ام
هر چی تو دنیا غمه مال منه
روزی هزاربار دل من میشکنه
دل دیگه اون طاقتا رو نداره
خدا نداره
پشت سر هم داره بد میاره
خدا میاره
از در و دیوار واسه دل میباره
خدا میباره


پوران - واه چه بلایی ای دل - آلبوم ملا ممد جان

آهنگ و تنظیم:انوشیروان روحانی


دیوونه تر میشه 

دل منو بدتر میکنه

به هر یار میرسه

غصه رو نوبر میکنه

نهال آرزو وقتی تو دل غنچه میده

میشینه غم تو دل و غنچه رو پرپر میکنه

واه چه بلایی ای دل 

دشمن مایی ای دل

واه چه بلایی ای دل 

دشمن مایی ای دل


غم باغ دل منو پوشونده

از این همه گل یکیش نمونده

دیگه وفا برام یه حرف پوچه

هر کس رسیده دلمو سوزونده

دیوونه تر میشه 

دل منو بدتر میکنه

به هر یار میرسه

غصه رو نوبر میکنه

نهال آرزو وقتی تو دل غنچه میده

میشینه غم تو دل و غنچه رو پرپر میکنه

واه چه بلایی ای دل 

دشمن مایی ای دل

واه چه بلایی ای دل 

دشمن مایی ای دل


غم باغ دل منو پوشونده

از این همه گل یکیش نمونده

دیگه وفا برام یه حرف پوچه

هر کس رسیده دلمو سوزونده

دیوونه تر میشه 

دل منو بدتر میکنه

به هر یار میرسه

غصه رو نوبر میکنه

نهال آرزو وقتی تو دل غنچه میده

میشینه غم تو دل و غنچه رو پرپر میکنه

واه چه بلایی ای دل 

دشمن مایی ای دل

واه چه بلایی ای دل 

دشمن مایی ای دل



پوران - حالیته - آلبوم ملا ممد جان

آهنگ و تنظیم:انوشیروان روحانی


گل قاصد کی فرستاده تورو

کی به تو گفته به این خونه برو

دیگه دل از همه سرده حالیته

میدونم بر نمی گرده حالیته


مگه تنها شده باز 

مگه رسوا شده باز

مگه پروانه میخواد

دل دیوانه میخواد

دیگه دل از همه سرده حالیته

میدونم بر نمی گرده حالیته


گل قاصد بده پیغام مرا

که نبر بهر خدا نام مرا

بگو بیزارم از اون مهر و وفا

که سراپا همه بود رنگ و ریا

دیگه دل از همه سرده حالیته

میدونم بر نمی گرده حالیته


گل قاصد بده پیغام مرا

که نبر بهر خدا نام مرا

بگو بیزارم از اون مهر و وفا

که سراپا همه بود رنگ و ریا

دیگه دل از همه سرده حالیته

میدونم بر نمی گرده حالیته

دیگه دل از همه سرده حالیته

میدونم بر نمی گرده حالیته



پوران - اگه میشه برگرد - آلبوم ملا ممد جان


آهنگ و تنظیم:انوشیروان روحانی


من آن غریب خسته ام

که منتظر نشسته ام

غرور خود شکسته ام

اگه میشه برگرد

اگه میشه برگرد

دیگه خطا نمی کنم 

تو رو رها نمی کنم

بجز وفا نمی کنم

اگه میشه برگرد

اگه میشه برگرد


به حقیقت قسمت میدهم 

بگو گناه من چه بوده اشتباه من

فقط تویی پناه من

اگه میشه برگرد

اگه میشه برگرد

به حقیقت قسمت میدهم 

بگو گناه من چه بوده اشتباه من

فقط تویی پناه من

اگه میشه برگرد

اگه میشه برگرد


من آن غریب خسته ام

که منتظر نشسته ام

غرور خود شکسته ام

اگه میشه برگرد

اگه میشه برگرد

دیگه خطا نمی کنم 

تو رو رها نمی کنم

بجز وفا نمی کنم

اگه میشه برگرد

اگه میشه برگرد

اگه میشه برگرد

اگه میشه برگرد



پوران - صبح میشه شب میشه - آلبوم ملا ممد جان


آهنگ و تنظیم:انوشیروان روحانی


صبح میشه شب میشه

صبح میشه شب میشه

از اول شب دیده به در بود

وقتی اومدی صبح سحر بود

از بس دل و دل کردی غروب شد

هی سوختم و هی گفتی چه خوب شد

صبح میشه شب میشه

صبح میشه شب میشه


هر روز برا یک بوسه ی شیرین

دنبال خودت من رو دووندی

من را به هوای گل رویت

این گوشه و اون گوشه کشوندی

صبح میشه شب میشه

صبح میشه شب میشه


ای دل بشو عاقل دیگه بسه دیگه بسه 

این وعده شکن پای فنای تو نشسته

ای دل بشو عاقل دیگه بسه دیگه بسه 

این وعده شکن پای فنای تو نشسته

صبح میشه شب میشه

صبح میشه شب میشه

از اول شب دیده به در بود

وقتی اومدی صبح سحر بود

از بس دل و دل کردی غروب شد

هی سوختم و هی گفتی چه خوب شد

صبح میشه شب میشه

صبح میشه شب میشه

صبح میشه شب میشه

صبح میشه شب میشه



پوران - ویرون بشی ای دل - آلبوم ملا ممد جان


آهنگ و تنظیم:انوشیروان روحانی
ویرون بشی ای دل
الهی خون بشی ای دل
از دست تو فریاد
پریشون بشی ای دل
به دنبال خودت من رو به هر سویی کشوندی
عاشق شدی و خود رو به مقصد نرسوندی
هر دل می بینی یار داره
دلبر و دلدار داره
مونس و غمخوار داره
جز دل نفرین شده من
جز دل نفرین شده من
ای دل گله ای ساز نکن
عاشقی آغاز نکن
خواهش پرواز نکن
طاقت بیماری نداری
تاب گرفتاری نداری
ویرون بشی ای دل
الهی خون بشی ای دل
از دست تو فریاد
پریشون بشی ای دل
به دنبال خودت من رو به هر سویی کشوندی
عاشق شدی و خود رو به مقصد نرسوندی
ویرون بشی ای دل
الهی خون بشی ای دل
از دست تو فریاد
پریشون بشی ای دل
به دنبال خودت من رو به هر سویی کشوندی
عاشق شدی و خود رو به مقصد نرسوندی
هر دل می بینی یار داره
دلبر و دلدار داره
مونس و غمخوار داره
جز دل نفرین شده من
جز دل نفرین شده من
ای دل گله ای ساز نکن
عاشقی آغاز نکن
خواهش پرواز نکن
طاقت بیماری نداری
تاب گرفتاری نداری
ویرون بشی ای دل
الهی خون بشی ای دل
از دست تو فریاد
پریشون بشی ای دل
به دنبال خودت من رو به هر سویی کشوندی
عاشق شدی و خود رو به مقصد نرسوندی




پوران - چه زود میگذره - آلبوم ملا ممد جان

آهنگ و تنظیم:انوشیروان روحانی


زندگی راستی چه زود میگذره

آدم از فردای خود بی خبره

زندگی راستی چه زود میگذره

آدم از فردای خود بی خبره

گاهی از مدرسه و کیف و کتاب گفتی برام

گاهی از شیطونیهای بی حساب گفتی برام

گاهی از مردم بی عاطفه نالیدی واسم

گاهی از عاشقی و رنج و عذاب گفتی برام

زندگی راستی چه زود میگذره

آدم از فردای خود بی خبره

زندگی راستی چه زود میگذره

آدم از فردای خود بی خبره


کاشکی میشد که بخندم همیشه

چه کنم دست خودم نیست نمیشه

دیگه اون روزهای زیبا نمیاد

دیگه اون خنده به لبها نمیاد

زندگی راستی چه زود میگذره

آدم از فردای خود بی خبره

زندگی راستی چه زود میگذره

آدم از فردای خود بی خبره


گاهی از مدرسه و کیف و کتاب گفتی برام

گاهی از شیطونیهای بی حساب گفتی برام

گاهی از مردم بی عاطفه نالیدی واسم

گاهی از عاشقی و رنج و عذاب گفتی برام

زندگی راستی چه زود میگذره

آدم از فردای خود بی خبره

زندگی راستی چه زود میگذره

آدم از فردای خود بی خبره

زندگی راستی چه زود میگذره

آدم از فردای خود بی خبره



پوران - امروز و فردا - آلبوم ملا ممد جان


آهنگ و تنظیم:انوشیروان روحانی


هی گشتم و گشتم

هی دنیا رو گشتم

چه رنجایی که کشیدم

چه حرفایی که شنیدم

امروز و فردا کردم

تا تو رو پیدا کردم

امروز و فردا کردم

تا تو رو پیدا کردم


یار زیاده عاشق تب دار زیاده

قلب گرفتار زیاده

عشق باید عشق باشه 

یار باید یار باشه

روز بیماری دل پرستار باشه

امروز و فردا کردم

تا تو رو پیدا کردم

امروز و فردا کردم

تا تو رو پیدا کردم


هی گشتم و گشتم

هی دنیا رو گشتم

چه رنجایی که کشیدم

چه حرفایی که شنیدم

امروز و فردا کردم

تا تو رو پیدا کردم

امروز و فردا کردم

تا تو رو پیدا کردم


یار زیاده عاشق تب دار زیاده

قلب گرفتار زیاده

عشق باید عشق باشه 

یار باید یار باشه

روز بیماری دل پرستار باشه

امروز و فردا کردم

تا تو رو پیدا کردم

امروز و فردا کردم

تا تو رو پیدا کردم

امروز و فردا کردم

تا تو رو پیدا کردم



پوران - ملا ممد جان - آلبوم ملا ممد جان


آهنگ و تنظیم:انوشیروان روحانی



بیا که بریم به مزار ملا ممد جان

سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان

بیا که بریم به مزار ملا ممد جان

سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان


برو با یار بگو یار تو آمد

گل نرگس خریدار تو آمد

گل نرگس خریدار تو آمد

برو با یار بگو چشم تو روشن

همان یار وفادار تو آمد

همان یار وفادار تو آمد

بیا که بریم به مزار ملا ممد جان

سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان


بیا ای یار که مجنون تو هستم

خراب لعل میگون تو هستم

خراب لعل میگون تو هستم

نمیبوسم لب پیمانه ی می

پرشان و جگر خون تو هستم

پرشان و جگر خون تو هستم

بیا که بریم به مزار ملا ممد جان

سیل گل لاله زار وا وا دلبر جان


مُلّامحمدجان، عنوان یک سرودۀ فولکلوریک بسیار قدیمیِ هراتی است.

سرود ملامحمدجان در بیان سوزِ دل عایشه، دختر عاشقی است که نذر گرفته در ایام نوروز به 


مزار شریف برود و در جوار آرامگاه مولا علی دعا کند، تا آرزویش که رسیدن به 


ملامحمدجان است برآورده گردد.


در رابطه با داستان عاشقانه عایشه و ملامحمدجان در کتاب‌های مربوط به تاریخ هرات و اخبار 


و روزنامه‌ها بارها مطالبی نوشته شده و رادیو افغانستان نیز در سال‌های دهه پنجاه خورشیدی 


این داستان را چندین بار نشر نمود. روایت داستان عاشقانۀ عایشه و ملامحمدجان به این شرح 


است:


در عهد فرمانروایی تیموریان در هرات، بویژه در عصر سلطان حسین بایقرا (فرمانروایی: 


۱۵۰۶-۱۴۶۹ م.)، مردم از تمام قلمرو آنان در نوروز به مسجد کبود به مزار شریف می‌آمدند 


و دولت خرج عروسی جوانانی را که در مزار شریف عروسی می‌کردند می‌پرداخت. دوران 


تیموری عصر شکوفایی هنر در هرات بود و مدارس متعددی در این شهر تاسیس شد و 


شاگردان در این مدارس به تحصیل علوم و فنون مختلفه می‌پرداختند. یکی از این مدارس، 


مدرسه‌ای بود در نزدیکی سرحدیده در شمال شهر هرات و به جوار زیارت ملاحسین واعظ 


کاشفی. یکی از طلاب مدرسه به نام ملامحمدجان همه روزه از محل سرحدیره تا چشمه قلمفور 


که نزدیک زیارت مولانا عبدالرحمن جامی است پیاده طی می‌نمود و صرف و نحو حفظ 


می‌کرد، ساعتی در کنار چشمه می آسود و شکرانه بجای می آورد. یکی از روزها جمعی از 


دختران سرحدیره با عایشه که دختر یکی از افسران مقرب دربار تیموریان بود غرض گرفتن 


آب از چشمه قلمفور می‌رفتند و ملامحمدجان هم واپس رهسپار مدرسه‌اش بود. ناگهان بادی با 


تندی وزیدن گرفت و روسری عایشه را از سرش پرانده و باد آن را نزدیک پای ملامحمدجان 


آورد. عایشه خواست تا روسری‌اش را بگیرد در همین اثنا چشم ملامحمدجان به عایشه می‌افتد 


و هر دو دلباخته هم می‌گردند.


سر از این تاریخ ملامحمدجان و عایشه عاشق و دلباخته یکدیگر می‌شوند. ملامحمدجان صرف 


و نحو را کنار می‌گذارد و به فکر ازدواج با عایشه می‌شود و از خانواده‌اش خواستگاری 


می‌نماید، چون ملامحمدجان طالب‌العلم بی‌بضاعتی می‌باشد پدر عایشه موافقت نمی‌نماید.


این دو عاشق دلباخته نذری را بر عهده می‌گیرند، در صورتی‌که ازدواجشان صورت پذیرد در 


ایام میلۀ گل سرخ*[۱] به مزار شریف رفته و مدتی را در آرامگاه علی خاکروبی نمایند. عایشه 


همواره با دختران سرحدیره در بین عصر و شام به چشمه قلمفور غرض گرفتن آب می‌رفت و 


در جمع آنها با سوز و درد این آهنگ را با خود زمرمه می‌کرد:


بیا که بریم به مزار مُلاممَدجان*[۲] سَیلِ*[۳] گُلِ لاله‌زار وا وا دلبرجان

به دربار سخی‌جان گله دارم یخن *[۴] پاره ز دست تو نگارم

پس از مرگم بیایی بر مزارم مدامم در دعا در انتظارم

بیا که بریم به مزار ملاممدجان سیل گل لاله‌زار وا وا دلبرجان

به تن کردی گلم رَختِ*[۵] سیاه را کنم تعریف یار بی‌وفا را

به دنیا مه*[۶] اگه غمخوار ندارم بگیرم دامن شیر خدا را

بیا که بریم به مزار ملامامدجان سیل گل لاله‌زار وا وا دلبرجان

بیا زیارت کنیم شیر خدا را به چشم مالیم همان قلف*[۷] طلا را

مه*[۸] دعا می‌کنم آمین بگوین خدا کامیاب کنه هر دوی ما را

بیا که بریم به مزار ملامامدجان سیل گل لاله‌زار وا وا دلبرجان

اتفاقا در همین اثنا امیر علیشیر نوائی، وزیر دانشمند عصر تیموری با عده‌ای از همراهان خود 


از آنجا می‌گذشت و در نزدیکی چشمه آوازخوانی عایشه را شنید، توقف نموده و آهنگ را از 


دور سراپا شنید، با فراست و نکته‌دانی دریافت که در خواندن این سرود فلسفه‌ای نهفته است. 


امیر پس از شنیدن آهنگ نزد عایشه آمد و با ملایمت و مهربانی از او پرسید که دخترم راست 


بگو، ملامحمدجان کیست و چرا در آهنگ صدای تو دردی نهفته است؟ عایشه ابتدا از حیا 


پاسخی نداد و سکوت اختیار کرد. ولی امیر علیشیر با شیوۀ پدرانه به او وعده داد که اگر 


راستش را بگوید به او کمک خواهد کرد. سپس عایشه ماجرای عاشقانۀ خود را مفصل به امیر 


حکایت نموده و افزود که ملامحمدجان از جمله طلاب مدرسۀ شما است. فردای آنروز امیر 


شخصاً به خانه پدر عایشه رفت و به‌عنوان پدر ملامحمدجان از عایشه خواستگاری نمود، پدر 


عایشه که وضع را چنین دید، به احترام شخص امیر به این وصلت راضی گردید. امیر این دو 


دلباخته را آنطور که تعهد کرده بودند به مزار شریف فرستاد، درآنجا عروسی نمودند و مدتی را 


در مسجد کبود به صفت خادم ایفای وظیفه کردند.

پانویس:

  [۱]میله: به معنای دشت و صحرا و در اصطلاح به معنای جشن و تفریح است.


  ممَد: همان تلفظ لهجه‌ای «محمد» است. (در بازخوانی این ترانه در لهجه کابلی مامد گفته می 


شود)[۲]


  سَیل کردن: در فارسی به معنای «دیدن» است.در زبان خوزی سَی.ل (say.l)- و در 


زبانهای هندو و آرین See یک ریشه دارند.[۳]


 رَخت: در اینجا بمعنی «لباس» است[۵].


 [۸]مِه: همان «من» (ضمیر شخصی برای اول شخص مفرد) در تلفظ عامیانه


 [۷] قُلف: تلفظ عامیانۀ «قفل» است.


  [۴]یخن: یقه، گریبان


پوران - عاشقی بد دردیه - آلبوم ملا ممد جان

آهنگساز و تنظیم:انوشیروان روحانی


این روزا عشق و عاشقی می دونی ارزش نداره

همون که تو دوستش داری روعشق تو پا میذاره


این دله که دست گل به اب میده

دیگه به حرف این و اون گوش نمیده

دل تنگم می دونه عاشقی بد دردیه

زیر گوشم می خونه عاشقی بد دردیه


ای امان از مشکلا

این همه درد و بلا

عاشقی رسمش اینه

خون میشه دل تو سینه


این دله که دست گل به اب میده

دیگه به حرف این و اون گوش نمیده

دل تنگم می دونه عاشقی بد دردیه

زیر گوشم می خونه عاشقی بد دردیه


محبت و مهر و صفا

گم شده توی سینه ها

دردا که پیدا نمیشه

محبت و عشق و وفا


این دله که دست گل به اب میده

دیگه به حرف این و اون گوش نمیده

دل تنگم می دونه عاشقی بد دردیه

زیر گوشم می خونه عاشقی بد دردیه


ای امان از مشکلا

این همه درد و بلا

عاشقی رسمش اینه

خون میشه دل تو سینه


این دله که دست گل به اب میده

دیگه به حرف این و اون گوش نمیده

دل تنگم می دونه عاشقی بد دردیه

زیر گوشم می خونه عاشقی بد دردیه

عاشقی بد دردیه...


۱۳۹۴ خرداد ۶, چهارشنبه

گلپا - ترحم ( شور ) ،آلبوم آوازخوان

دستگاه : 

آهنگساز :فضل الله توکل 

ترانه سرا :فضل الله توکل

 سال انتشار:1374


سیل اشکم رو یه عمریه که من ، از همه پنهون کردم

دل ویرون شده رو سوزوندم و ، دوباره ویرون کردم


مردم و زنده کردم ، تا که رو قلبم پا گذاشتم

از دل دیوونه ام ، مهرتو بیرون کردم


من برم یا که تو بری ، فرقی به حالمون نداره

عشق با ترحّمم ، ره به خیالمون نداره


من برم یا که تو بری ، فرقی به حالمون نداره

عشق با ترحّمم ، ره به خیالمون نداره



من که هستیم رو به تو ، یکسره باختم

می دونستم که فریبم میدی امّا ، با تو ساختم


به کنارم بودی امّا همیشه ، فاصله داشتیم

وقتی از کی غم ناباوری اومد ، به سراغم


من برم یا که تو بری ، فرقی به حالمون نداره

عشق با ترحّمم ، ره به خیالمون نداره


من برم یا که تو بری ، فرقی به حالمون نداره

عشق با ترحمم ، ره به خیالمون نداره



گذر ابر بهار ، طاقت پاییز رو نداره

دل آسوده خیال ، نقش غم انگیز رو نداره


آبشاری که روان می شود ، از کوه و درونش

سیل ویرانگر خود ، غربت پرهیز رو نداره 


من که هستیم رو به تو ، یکسره باختم

می دونستم که فریبم میدی امّا ، با تو ساختم



به کنارم بودی امّا همیشه ، فاصله داشتیم

وقتی از کی غم ناباوری اومد ، به سراغم


من برم یا که تو بری ، فرقی به حالمون نداره

عشق با ترحّمم ، ره به خیالمون نداره


من برم یا که تو بری ، فرقی به حالمون نداره

عشق با ترحمم ، ره به خیالمون نداره


گلپا - آوازه خوان ( اصفهان ) ،آلبوم آوازخوان

دستگاه : 

آهنگساز : فضل الله توکل

ترانه سرا :فضل الله توکل

 سال انتشار:1374


آوازه خوان خسته ام ، که از همه گسسته ام

طنین بغض گریانم ، که ره به سینه بسته ام


ببین که نای خسته ام ، چه دل شکسته می زند

برای خواب چشم تو ، نوای خسته می زند


شمعم و با هواپسی ، ز عشق تو شعله می کشم

طفلم و گریه می کنم ، منتظر نوازشم

طفلم و گریه می کنم ، منتظر نوازشم



شمعی که ماه عاطفه ، اسیر عقل کینه شد

برای مرگ باغ عشق ، سکوت گل ضمیمه شد


شبی که باده فتنه گاه ، تگرگ ناله کُش رسید

ز چشم ناله اشک غم ، به دامن چمن چکید


شمعم و با هواپسی ، ز عشق تو شعله می کشم

طفلم و گریه می کنم ، منتظر نوازشم

طفلم و گریه می کنم ، منتظر نوازشم


من آن شمعم که از سرتابه پا پیوسته می سوزم

من آن گویای خاموشم که لب که از شکوه می دوزم


من آن شمعم که از سرتابه پا پیوسته می سوزم

من آن گویای خاموشم که لب از شکوه می دوزم


من آن مرغ اسیرم ، ناگزیرم ، ناگزیرم

برای تو بخوانم ، تا بمیرم ، تا بمیرم


من آن یک مشت خاکم ، پاک پاکم ، پاک پاکم

برای واقعیت ها هلاکم ، من هلاکم


شمعم و با هواپسی ، ز عشق تو شعله می کشم

طفلم و گریه می کنم ، منتظر نوازشم

طفلم و گریه می کنم ، منتظر نوازشم


گلپا - روزگار ( چهار گاه ) ،آلبوم آوازخوان

دستگاه : 

آهنگساز : فضل الله توکل

ترانه سرا :فضل الله توکل

 سال انتشار:1374


عجب روزگاری تو 

پر از هر شراری تو 

زمین و زمان را به هم ریزی 

بساط جهان با غم آویزی 

از چه بی خبر از هر چه آبادی 

خود پر از شرر و ظلم و بیدادی 

تو از بی نصیبی ها 

نصیبی به من دادی 

پرنده عشقم تو پر دادی 

به سینه پاکم شرر دادی 

از چه بی خبر از هر چه آبادی 

خود پر از شرر و ظلم و بیدادی 

ز اشک یتیمان ز آتش حرمان* تو بی خبری 

به خسته نفسها شکسته قفسها 

نما نظری 

دلم ز غم شکسته شد 

تنم ز غصه خسته شد 

به هر دری که سر زدم 

سرم شکست و بسته شـــد 

حکایت مـن قصه ها دارد ... 

شکایت مـن را خدا داند .. 


من تنگ دلم یا که جهان تنگ شده 

تیره بصرم یا افق این رنگ شده ؟ 

گوش من بی حوصله بد میشنود 


یا ساز طبیعت خشن آهنگ شده ؟


عجب روزگاری تو 

پر از هر شراری تو 

زمین و زمان را به هم ریزی 

بساط جهان با غم آویزی .. 

از چه بی خبر از هر چه آبادی 

خود پر از شرر و ظلم و بیدادی


گلپا - من تو را آسان نیاوردم به دست ( شور ) ،آلبوم آوازه خوان

دستگاه : 

آهنگساز : فضل الله توکل

ترانه سرا :فضل الله توکل

سال انتشار:1374


ای از عشق پاک من همیشه مست ،

من تو را آسان نیاوردم به دست

من تو را آسان نیاوردم به دست


بارها این کودک احساس من ،

زیرِ باران های اشک من نشست

من تو را آسان نیاوردم به دست


در دل آتش نشستن کار آسانی نبود

راه را بر اشک بستن ، کار آسانی نبود

با غروری هم قد و بالای بامِ آسمان ،

بارها در خود شکستن کار آسانی نبود


بارها این دل به جرم عاشقی ،

زیرِ سنگینی بارِ غم شکست

من تو را آسان نیاوردم به دست


در به دست آوردنت بردباری ها شده

بی قراری ها شده ، شب زنده داری هاشده

در به دست آوردنت پایداری ها شده

با ظلم و جور روزگار ، سازگاری ها شده


ای از عشق پاک من همیشه مست ،

من تو را آسان نیاوردم به دست

من تو را آسان نیاوردم به دست


بارها این کودک احساس من ،

زیرِ باران های اشک من نشست

من تو را آسان نیاوردم به دست


گلپا - عقیق ( سه گاه ) ،آلبوم آوازه خوان

دستگاه : 

آهنگساز :فضل الله توکل 

ترانه سرا :فضل الله توکل

 سال انتشار:1374


صفای زنده بودن ، طراوت غروره

بنفش و سبز آبی ، سپیده هر بلوره

دوباره روزگاران ، تن صبور و خسته

فریاد از این شکستن ، پشت درهای بسته

پشت درهای بسته


با هر که رفته سوختم ، با هرشکسته ساختم

عمر عزیز رو باختم ، دانستم و باختم

دانستم و باختم


هر دشمنی رفیق شد ، هر گمرهی شفیق شد

هر سنگ سخت خاره ای ، همسایه با عقیق شد

همسایه با عقیق شد



هر آتشی نگاه جان سوخت،

هر آه سرد خانمان سوز ، شب مرا رسانده بر روز


شد باورم که هر طلوع تازه ای ، یه تکیه گاهه

ظاهر چون روح سنگیه ، اما سبک ، به مثل کاهه


رفتم که با صفای دل ، جویم سراب آرزو را

خود در میان آرزو عاقل شدم ، خدا گواهه


با هر که رفته سوختم ، با هرشکسته ساختم

عمر عزیز رو باختم ، دانستم و باختم

دانستم و باختم


هر دشمنی رفیق شد ، هر گمرهی شفیق شد

هر سنگ سخت خاره ای ، همسایه با عقیق شد

همسایه با عقیق شد



صفای زنده بودن ، طراوت غروره

بنفش و سبز آبی ، سپیده هر بلوره

دوباره روزگاران ، تن صبور و خسته

فریاد از این شکستن ، پشت درهای بسته

پشت درهای بسته


گلپا - مهربان ( سه گاه ) ،آلبوم آوازخوان


دستگاه : شور

آهنگساز : فضل الله توکل

ترانه سرا :فضل الله توکل

 سال انتشار:1374


دل اگه مهربونی نبینه ، به جهون همزبونی ندیده

دیگه کار من و ، دل تمومه

دیگه کار من و ، دل تمومه


اگه روزی محبت نباشه ، درد هجران و حسرت نباشه

دل گرفتارِ محنت نباشه ، دیگه کار دل تمومه

دیگه کار من و دل تمومه



نمونه راهی به فنگی ، نشون از ریا و دورنگی

چو هرجا دورنگی نباشه ، دل من تباهی نباشه

چو دردآشنایی نباشه ، در آنجا خدایی نباشه


نمونه راهی به فنگی ، نشون از ریا و دورنگی

چو هرجا دورنگی نباشه ، دل من تباهی نباشه

چو دردآشنایی نباشه ، در آنجا خدایی نباشه



دل اگه مهربونی نبینه ، به جهون همزبونی ندیده

دیگه کار من و ، دل تمومه

دیگه کار من و ، دل تمومه


دیگه کار من و ، دل تمومه

دیگه کار من و ، دل تمومه


گلپا - وقتی (بهاری نیست) (دشتی) ،آلبوم آوازخوان

دستگاه : شور

آهنگساز : فضل الله توکل

ترانه سرا :فضل الله توکل

 سال انتشار:1374


خشکیده رود مهربانی ، مهربانی نیست

ابر غم از هر سو گرفته ، آسمانی نیست

پرپر شده گل ها ، باغ و بهاری نیست

دل ها پر از کینه ، شده جز غباری نیست

باغ و بهاری نیست ، باغ و بهاری نیست


وقتی غم دل با گریه هامی ، پروانه خشکید از شاخه هامی

وقتی تبسم شد کهربایی ، هم خانه با من شد بی نوایی

جایی که خورشید گرمی ندارد ، درد زمانه شرمی ندارد


مهتابت اما مهتاب من ، مهتاب من نیست

در سینه قلب بی تاب من ، بی تاب من نیست

من با گرفتن ها در کنج تنهایی ، در سینه پروردم رنج شکیبایی

در آشنایی ها ، نا آشنایی ها ، آرامش هستی در بی نشانی ها


خشکیده رود مهربانی ، مهربانی نیست

ابر غم از هر سو گرفته ، آسمانی نیست

پرپر شده گل ها ، باغ و بهاری نیست

دل ها پر از کینه ، شده جز غباری نیست

باغ و بهاری نیست ، باغ و بهاری نیست


وقتی غم دل با گریه هامی ، پروانه خشکید از شاخه هامی

وقتی تبسم شد کهربایی ، هم خانه با من شد بی نوایی

جایی که خورشید گرمی ندارد ، درد زمانه شرمی ندارد


مهتابت اما ، مهتاب من ، مهتاب من نیست

در سینه قلب ، بی تاب من ، بی تاب من نیست

من با گرفتن ها در کنج تنهایی ، در سینه پروردم رنج شکیبایی

در آشنایی ها ، نا آشنایی ها ، آرامش هستی در بی نشانی ها


خشکیده رود مهربانی ، مهربانی نیست

ابر غم از هر سو گرفته ، آسمانی نیست

پرپر شده گل ها ، باغ و بهاری نیست

دل ها پر از کینه ، شده جز غباری نیست

باغ و بهاری نیست ، باغ و بهاری نیست