داوود مقامی - مرغ شب
شب میشه تاریکی دوباره آغاز میشه
دل من با غمش دوباره دمساز میشه
میشینه مرغ شب رو تک درخت خونم
میخونه با دل شکسته همراز میشه
ای خدا دلم براش پر میزنه
کی میاد به خونمون در بزنه
تو بگو که توی این تنگ غروب
به من شکسته دل سر بزنه
آه، یار من ز خوشگلی راه میره افسون می ریزه
ز هوس خون به دل عاشق محزون می ریزه
رد میشه ز پیش من اما ز حالم غافله
که ز چشمم ز غمش گریه چو بارون می ریزه
(غزل) مرغ شب خوابید و با یاد تو بیدارم هنوز
بی تو دلبی تاب شد و مشتاق دیدارم هنوز
شب میشه تاریکی دوباره آغاز میشه
دل من با غمش ، دوباره دمساز میشه
میشینه مرغ شب رو تک درخت خونم
میخونه با دل شکسته همراز میشه
ای خدا دلم براش پر می زنه
کی میاد بگو به خونمون در بزنه
تو بگو که توی این تنگ غروب
به من شکسته دل سر بزنه
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر