مهستی - در بسته
مهستی - در بسته
پشت در بسته با یک قلب شکسته
هی نشستم هی نشستم
آخرش زدم قفل و شکستم
بخاطر نجات دل خستم
دوباره کمر همت بستم
ما که به روزگار روزا را باختیم
همش نشستیم و سوختیم و ساختیم
با چشمای گریون ، عشق نشناختیم نشناختیم
خوشحالم که عیده
باز پر در آوردی
جمعیت عاشق
باز سر در آوردی
خوشحالم که عیده
آشتی کردی با عشق
باز سر از دیاره
با پر در آوردی
ما که به روزگار روزا را باختیم
همش نشستیم و سوختیم و ساختیم
با چشمای گریون ، عشق نشناختیم نشناختیم
پشت در بسته با یک قلب شکسته
هی نشستم هی نشستم
آخرش زدم قفل و شکستم
بخاطر نجات دل خستم
دوباره کمر همت بستم
ما که به روزگار روزا را باختیم
همش نشستیم و سوختیم و ساختیم
با حال پریشون عشق نشناختیم نشناختیم
خوشحالم که عیده
باز پر در آوردی
جمعیت عاشق
باز سر در آوردی
خوشحالم که عیده
آشتی کردی با عشق
باز سر از دیاره
با پر در آوردی
ما که به روزگار روزا را باختیم
همش نشستیم و سوختیم و ساختیم
با چشمای گریون ، عشق نشناختیم نشناختیم
پشت در بسته با یک قلب شکسته
هی نشستم هی نشستم
آخرش زدم قفل و شکستم
بخاطر نجات دل خستم
دوباره کمر همت بستم
ما که به روزگار روزا را باختیم
همش نشستیم و سوختیم و ساختیم
با حال پریشون ، عشق نشناختیم نشناختیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر