۱۳۹۴ اسفند ۸, شنبه

مهستی - جُمجُمَک

جُمجُمَک، برگ خزون

بی وفا ، نامهربون

دل تو یه پارچه سنگ ، 

دل من یه چشمه خون ، 

دل من برگ خزون ، 

توی این باغ جنون ، 


دل تو یه پارچه سنگ ، 

دل من یه چشمه خون ، 

دل من برگ خزون ، 

توی این باغ جنون ،

پاری وقتا که خواب میشی ، 

توی چشام خرای میشی ، 

یه روح سرگردون میشی ، 

توی تنم روون میشی ، 

اشک میشی گریه میشی ، 

مل آیی از چشام بیرون


پاری وقتا بغض میشی ، 

می گیری راه گلوم

پاری وقتا بغض میشی ، 

می گیری راه گلوم

هر جا که میرم با منی ، 

در پشت سر یا روبروم

هر جا که میرم با منی ، 

در پشت سر یا روبروم


جمجمک، برگ خزون

بی وفا ، نامهربون

دل تو یه پارچه سنگ ، 

دل من یه چشمه خون ، 

دل من برگ خزون ، 

توی این باغ جنون ، 

تو بمون و دیگرون

تو بمون و دیگرون

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر