مهستی - جُمجُمَک
جُمجُمَک، برگ خزون
بی وفا ، نامهربون
دل تو یه پارچه سنگ ،
دل من یه چشمه خون ،
دل من برگ خزون ،
توی این باغ جنون ،
دل تو یه پارچه سنگ ،
دل من یه چشمه خون ،
دل من برگ خزون ،
توی این باغ جنون ،
پاری وقتا که خواب میشی ،
توی چشام خرای میشی ،
یه روح سرگردون میشی ،
توی تنم روون میشی ،
اشک میشی گریه میشی ،
مل آیی از چشام بیرون
پاری وقتا بغض میشی ،
می گیری راه گلوم
پاری وقتا بغض میشی ،
می گیری راه گلوم
هر جا که میرم با منی ،
در پشت سر یا روبروم
هر جا که میرم با منی ،
در پشت سر یا روبروم
جمجمک، برگ خزون
بی وفا ، نامهربون
دل تو یه پارچه سنگ ،
دل من یه چشمه خون ،
دل من برگ خزون ،
توی این باغ جنون ،
تو بمون و دیگرون
تو بمون و دیگرون
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر